ای دوست برای دوست، جان باید داد!

ساخت وبلاگ

1. ما جماعتی که به وبلاگ هامون دلبسته ایم و خیلی از ناگفته هامون رو به راحتی اینجا میگیم چون فکر می کنیم کسی ما رو نمی شناسه، اگه یه روزی متوجه بشیم که یه آشنا نوشته هامون رو می خونه، چکار می کنیم؟

خب گزینه های مختلفی هست: وبلاگ نویسی رو رها کنیم، وبلاگمون رو عوض کنیم، توی همون وبلاگ بمونیم ولی رمزی بنویسیم، وبلاگمون رو حفظ کنیم ولی با سانسور بنویسیم یا اینکه کلا بی خیال باشیم و بگیم مهم نیست که آشنا می خونه؟ 

روش الان من که یه سیگنال هایی از خواننده هایی خاموش، دریافت کردم اینه که مخلوطی از رمزی نویسی و بی خیالی رو در پیش بگیرم...

از طرفی چندین ماه پیش بود که دوست دبستانیم رو توی بلاگستان پیدا کردم و خیلی ذوق کردم، البته کمی توی این فکر هم رفتم که از این به بعد چطوری بنویسم؟ ولی در نوشتنم تغییری ایجاد نکردم، چون احساس خطر نکردم... همون طور که اون هم نوشتنش عوض نشد...

دو سه ماه قبل هم یک دوست خوب وبلاگی دیگه پیدا کردم، دختری مهربون و صمیمی، دختری که حس می کردم خیلی شبیهمه، با هم حرف می زدیم و درددل می کردیم، تا اینکه تصمیم گرفتیم کمی حقیقی بشیم برای هم، شماره بود که ردو بدل شد و بعد از اون هم چت و فرستادن عکس خودمون برای هم دیگه... 

اون من رو نشناخت... ولی من به محض اینکه عکسش لود شد، قلبم ریخت... من با این دوست جان، آشنا بودم... رفیق شنای من بود... کرال سینه و قورباغه رو با هم یاد گرفتیم، تمام تابستون دوره ی راهنمایی با هم شنا می کردیم و مسابقه می گذاشتیم...  حس کردم دوست جان کمی ترسید... شوخی- جدی گفت: فکر کنم باید وبلاگمون رو عوض کنیم! 

به خودم و خودش اعتماد داشتم، می دونستم که قرار نیست به کسی چیزی بگیم... بهش گفتم: هیچ چیز تغییر نکرده، فقط الان بیشتر دوست دارم...

کمی حرف زدیم و در حالیکه شوکه بودیم از کوچکی این دنیا خداحافظی کردیم...

فردای اون روز، چیزی به ذهنم رسید، آلبوم عکسم رو باز کردم و به عکس های دوران مهدکودکم نگاه کردم... خدای من سابقه ی آشنایی من با دوست جان، به مهدکودک برمیگشت... و جالب بود که اون این عکس رو نداشت... 

ایشالا به زودی قراری می ذاریم و هم دیگه رو می بینیم...

  

2. ذث ذقشرث ذمخل... 

به نظرتون این عبارت چه معنایی داره؟! معنیش به کنار، وبلاگ من چه ربطی به این عبارت داره؟! میشه قبول کرد که کسی یادش رفته زبان کی بردش رو عوض کنه و   ذث ذقشرث ذمخل رو سرچ کنه، هر چند عبارت بی معنایی میشه، یا بچه ای الکی زده و گوگل شده؛ ولی خدایی فاز گوگل چی بوده که طرف رو فرستاده وبلاگ من؟! o.O

(بعدا نوشت: گویا این عبارت دقیقا آدرس وبلاگ من میشه ولی با کیبورد فارسی: be brave blog)

3. فکرش رو بکن کلی سرچ کردم و یه نرم افزار دارویاب خوب نصب کردم روی گوشیم تا مواقع اضطراری سریع ازش استفاده کنم، بعد دقیقا شب کشیک که رزیدنت نسخه های بیمارها رو داد من بنویسیم و گفت زود میام، به مشکل برخوردم و یادم رفته بود سفالکسین رو با f می نویسند یا ph! با خوشحالی از وجود نرم افزار بازش کردم که نرم افزار انداختم بیرون چون آپدیت لازم بود :| نت هم خط نمی داد، دل رو زدم به دریا و با f نوشتم و دقایقی بعد بود که جلوی رزیدنت ضایع شدم -_-

Salesman...
ما را در سایت Salesman دنبال می کنید

برچسب : ای دوست برای دوست جان باید داد,ای دوست از برای دوست جان باید داد, نویسنده : 2be-brave6 بازدید : 177 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 17:23