این حقیقته، آدما همیشه تنهان...

ساخت وبلاگ

گفتن: امروز هم شیفتت بوده؛ چرا الان اومدی؟ برگه رو ازشون گرفتم. جدول زمان بندی شده بود. امروز شیفت کاری داشتم؛ یکشنبه هم نوشته بود هوپ هوپیان با بقیه تیم بهداشت باید بره دهگردی و آموزش بهداشت. روزهای دیگه هفته هم یادم نیست! هرچند جلوی اسمم دکتر نیاورده بودن نامردا!! گیج بودم. من کی درخواست رفتن به طرح دادم؟ من که هنوز دفاع نکردم؟ این سوال رو ازشون پرسیدم. گفتن چون روی پایان نامت خوب کار کردی، جلو جلو اسمت رو نوشتیم واسه ی طرح!! از کنجکاوی اینکه محل طرحم کجاست رو به موت بودم. 

خوشحالم که صحنه ی خوابم عوض شد وگرنه نمیدونم چی پیش میومد!! چند روزی هست جدای از استرس اینکه پایان نامم کی تموم میشه؟ و سرنوشت رفرنس تخصصمون چی میشه؟ نگرانی واسه طرحم هم اضافه شده. سردرگمی بدیه. اصلا نمی دونم چکار کنم. دندونپزشک طرحی بشم یا خانواده؟ خانواده کارش خیلی بیشتره و طبیعتا حقوقش هم بیشتره، چیزی حدود دو برابر و یا بیشتر. طرحی وقت آزاد بیشتری داره و میتونی واسه آزمون دستیاری بخونی. حالا این مورد رو تصمیم بگیرم؛ بعدش شهر دور برم یا نزدیک؟ کدوم شهر رو انتخاب کنم؟ فلان شهر مسئولین شبکه و امکاناتش خوبن، ولی به شدت گرمه و دور و باید تنهایی زیادی تحمل کنم. اون یکی مسئولین و امکاناتش بدن، مردمش خوبن. شهر بعدی به شدت سرده و مردمش خیلی اذیت میکنن ولی امتیازش بالاست. واقعا نمیدونم چکار کنم! به قول دوستی انتخاب بین بد و بدتره. این جور شد که به خودم اولتیماتوم دادم طبق معمول " موضعی فکر کن!" الان فقط پایان نامه!! این تکنیک واسه روزای امتحان که خیلی خوب بود. مثلا سه روز پشت سر هم امتحان داشتیم؛ بقیه غصه ی امتحان سوم رو می خوردن؛ ولی من و دوستام می گفتیم فعلا غول اول فقط! موضعی فکر کن! و به شدت جواب میداد ؛))

+ بعضی روزها به شدت کم حرف میشم. چه اینجا چه دنیای واقعی! نمیدونم هم واسه چی. این جور وقت ها آمار کتاب خونیم میره بالا. مثل هفته ی پیش که ناتوردشت، بادبادک باز و چشمهایش رو تموم کردم. ناتوردشت جی.دی سلینجر عجیب غریب بود؛ خیلی دوستش نداشتم، حجم زیاد درگیری های ذهنی هولدن کالفیلد روی اعصابم بود! بادبادک باز خالد حسینی عالی بود؛ عالی و به شدت پیشنهاد میشه. چشمهایش بزرگ علوی هم دوست داشتنی بود و نثر روانی داشت. هرچند خیلی نکته ی جدیدی برای گفتن نداشت. یک عشق اسطوره ای و دیگر هیچ!

++ دوست جانم زایمان کرد. چقدر ذوق کرده باشم واسش خوبه؟! ^_^

+++ بگید ببینم کیا دعا کردن واسم تو این شب ها؟ :)))

* عنوان خیلی روزا گذشت از سیروان خسروی

Salesman...
ما را در سایت Salesman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2be-brave6 بازدید : 182 تاريخ : دوشنبه 29 خرداد 1396 ساعت: 13:21