بی خیال بالام جان، تا آخر عمرت همینه اوضاع!

ساخت وبلاگ

من: حس جالبی بود شبه اَتِند بودن! می رفتیم بالای سرشون و به سوال هاشون جواب می دادیم. تجربه مقوله ی مهمیه. می ترسیدن تراش دندون رو عمیق کنن، یک دور میزدم و برمی گشتم می دیدم بدون چک کردن با سوند هم تابلوست که کجا پوسیدگی باقی مونده دارن، کجا عمقش کمه و ...

خواهرجان: به حرفت گوش می دادن؟

من: چرا که نه؟! وقت هایی هم که شک داشتم استاد رو خبر می کردم. قیافه ی یکی شون بعد از اینکه ازم خواست کمکش کنم و نشستم سریع واسش تراش رو دادم و گفتم پرش کن، دیدنی بود. من هم خودم از سال بالایی ها زیاد کمک می گرفتم. یادش بخیر دندون 6 بالای یه بنده خدا رو دو ساعت تلاش کردم تراش دادم، بعد سال بالایی اومد چک کرد گفت فلان جا پوسیدگی هست! ولی من اصلا نمی دیدم که بخوام تراش بدم؛ نشست سر دو ثانیه آماده اش کرد و رفت. اوایل واسم عذاب بود تراش دندون های خلفی بالا از توی آینه! منیج زبان بیمار، آروم کردن بچه های گریون و... 

خ.ج: باورم نمیشه دکتر شدی رفت! ولی گفته باشم واسه من همون هوپی که بودی میمونی!! در ضمن هنوز از لثه ام خون میاد.

من: آخرین مدرکم دیپلمه. دکتر کجا بود؟ خونریزیت هم طبیعیه حین نخ کشیدن. خوب شد بعد از عصب کشی دندونت به فکر نخ دندون افتادی بالاخره!

پدرجان (ازون ور سالن برای بار هزارم): میگم خیلی فکم درد می کنه... چکار کنم؟! 

من: پدر من! دیدین که چه دندون چغری داشتین! طبیعیه! مسکن بخورین و یکم تحمل کنین خوب میشین...

برادرجان: زدی دهن بابا رو سرویس کردیا!

من ( با حس آشنای اینکه چرا دوباره واسه فامیل کار کردم؟):  :-|

بابا: :((

دندون چغر انکیلوزش( فک جوش): :دی

دست های آلوده به خون پدرجانم: یوهاهاها!! 

خواهرجان: :(

دندون اندو و ترمیم شده اش: :پی

دوباره من: :-/

+ خدایا این اعتماد به نفس رو از من نگیر! ؛))

Salesman...
ما را در سایت Salesman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2be-brave6 بازدید : 142 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 21:16