داداچیِ من

ساخت وبلاگ

از کل کل های اخیرم با داداشم میتونم به این اشاره کنم که میاد هی عکسایی که تو باشگاه از خودش گرفته رو نشون میده، یا میاد میگه دست بزن به بازوم ببین چقدر سفته، من مسخره اش میکنم! بعد من خسته از باشگاه میام، اون مسخره ام میکنه: انگار کوه کنده! دو تا حرکت کششی این صوبتا رو داره؟!

از طرفی شب به شب ٧-٨ تا تخم مرغ آبپز میکنه، زرده هاشو میذاره کنار و سفیده هاش رو با کاهو و سویا می زنه بر بدن؛ من حالت تهوع می گیرم و میگم: یه فکری به حال زرده هاش بکن خونه رو بو گرفت! بعد من روی سالادم سس می ریزم یا پیتزا میخورم دعوام می کنه

فرداش میرم میگم: انقدر به خودت نناز، هورمونات باعث شده بتونی سیکس پک دربیاری، من بدون هورمون عضلات راسته شکمیم فلانه

میگه: همینه که هست

بعد مجبورش می کنم چون اون روز نتونستم باشگاه برم، پامو بگیره تا دراز نشست برم. دارم میرم بالای ٥٠ که میگه خودتو کشتی، بسته دیگه! پلانک برو

میرم رو پلانک دست میکشه به مچم و میگه: نه بابا ورزیده شدی

اون وقت رو میکنه به خواهرم و میگه: تو مایه ننگ مایی

این بار مجبورم میکنه شنا برم که میگم: خوب نیستم توش

میگه: پاتو بذار رو مبل  و برو. ٧-٨ تا که میرم کم میارم ناله میکنم: بسته!

میگه: همین؟! تنبل خانوم! هه ادعاش هم میشه که ورزشکاره.  

شروع میکنه تند تند شنا رفتن و میگه: این طور میرن!

بعد پا میشه میره تخم مرغ هاشو بار بذاره و باز صدای " اح بازم تخم مرغ" ام بلند میشه! :-/



* به دلیل حس ضایعگی زیاد حذف شد!

Salesman...
ما را در سایت Salesman دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2be-brave6 بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 11:34