Salesman

متن مرتبط با «دل نیست کبوتر چو برخاست» در سایت Salesman نوشته شده است

خردلی

  • دست و دلم نمی‌ره که پست بی‌غیرت بعدی رو بنویسم. ولی تا دارم با خودم کنار میام که بنویسم یا نه: واقعا چه انتظاری داشتم که کت و شلواری که سال ۹۴ خریدم و فقط دو بار پوشیدم، اندازم باشه؟!  البته کتش خیلی خوب و فیته ولی شلواری که بهش بخوره از کجا بیارم تو این ذیق وقت؟ :-( پی‌نوشت: بچه‌ها جان، من تقریبا به همه اونایی که نیاز بوده، رمز دادم. پس خاموش‌خوان‌هایی که پیام می‌دین مخصوصا اون‌هایی که وبلاگ ندارین، شرمندتونم.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلا نزد کسی بنشین...

  • دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد         به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران         به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس           یکی قلبی , ...ادامه مطلب

  • تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد عزیزدلم...

  • آلزایمر نداره هنوز ولی شواهد ابتداییش رو بعضی اوقات می‌بینم و دلم خون می‌شه. توی پنج دقیقه ماجرایی که اخیرا براش اتفاق افتاده رو حداقل دو بار تعریف می‌کنه. خاطرات گذشته‌اش هم که خط به خط حفظ شدم.  دیشب پنج شیش تا قلیه جگر خوردم و سیر شدم و رفتم عقب. چای رو به پدرجان داد آورد. گفتم مرسی بعد غذا , ...ادامه مطلب

  • باز دلم مثل همیشه خالیه/ باز دلم گریه تنهایی می خواد

  • نزدیکانم میدونن من عشق حلوا هستم. اوایل قرنطینه که بیکار بودم در کنار کیک پزی هام، دو هفته یه بار حلوا می پختم و هر بار بهتر از دفعه قبل. تا اینکه یکی از عزیزانم فوت شد و شب اول که حال همه بد بود رفتم, ...ادامه مطلب

  • می دونی؟ عیبی نداره اگه حالت خوش نیست!

  • بعد از هر از دست دادنی، اون وقتی که مطلب حالت نیلوبلاگ مطلب خوش نیلوبلاگ مطلب نیست نیلوبلاگ و دنبال یه طنابی برای بالا کشیدن خودت از این چاه وَیل. دقیقا زمانی که ناامید شدی اصلا طنابی باشه و دست هات رو به دیوارهای چاه می کشی و سعی می کنی جای , ...ادامه مطلب

  • از روی تو دل کندنم آموخت زمانه...

  • از یه جایی به بعد انقدر دستت واسه خودت رو میشه که دقیقا می دونی وقتی توی این حال و هوایی چی حالت رو خوب که نه ولی بهترمی کنه. واسه همینه که بقیه فکر می کنن تو خیلی خفنی که دو سانس پشت سر هم ورزش می کن, ...ادامه مطلب

  • یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل/ این بار اگر اصرار کنی وای به حالت

  • تعریف عشق واقعی اینه که انقدر طرف رو دوست داشته باشی که حتی اگه با تو نباشه هم، از خدا بخوای شاد و خوشبخت باشه؟  اینکه در پایان هر رابطه ای ژستِ روشن فکری می گیریم و با چشمان اشکی می گیم: " آرزو می کن, ...ادامه مطلب

  • زنگ تفریح! ( تا اینو جواب میدین پست شب رو می نویسم، من کوتاه بیا نیستم! )

  • شرلوک هلمز در خیابان‌ها قدم می‌زد. صبح هنگام دید مردم زیادی جمع شده‌اند. آنها دور بدن یک زن مرده حلقه زده بودند. آن زن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود. با همسر زن تماس گرفت. شوهرش گوشی ر, ...ادامه مطلب

  • حالا تا هر وقت دلت میخواد راهم نده تو اتاقت! :-/

  • درسته توی دوران بلوغتی و سر و کله زدن باهات خیلی سخته. درسته راه های مختلف رو امتحان می کنم تا به صمیمیت دوران بچگیت برگردیم که همش بغلم بودی و حرف زدن رو باهات تمرین می کردم؛ ولی توی بی احساس اکثرا ت, ...ادامه مطلب

  • آرزو به دلم ماند، تلافی کند نگاهم نگاهت را...

  • حقیقتا دلم میخواد بیام پست بذارم ولی نمی دونم ( یا شاید نمی خوام) غیر از خاطرات طرحی از چی بنویسم و دوست هم ندارم که پست هام پشت سر هم از بیمارهام باشه. ذهنم پر از حرفه که بیارم توی وبلاگم ولی از طرفی, ...ادامه مطلب

  • حالا راه تو دوره، دل من چه صبوره...

  • حقیقتا این حجم از بی حرفی و سکوت در این وبلاگ کم سابقه است. چک کردم توی آبان ماه ٤ تا پست گذاشتم که فقط اسفند ٩٤، باهاش در این تعداد کمِ پست، برابری می کنه. چی میشه که آدم کم حرف میشه؟ شاید دلیلش این , ...ادامه مطلب

  • یه خواهش، دیگه موهاتو نبافش... دلم لک زده واسه پیچ و تابش!

  • هفت و پنجاه و هشت دقیقه بود که انگشت زدم و به سمت اتاقم رفتم. دسته ی در اتاقم رو پایین کشیدم. باز نشد. قفل بود. پس خانوم نون نیومده هنوز. سرکلیدی دندونیم رو از زیپ پشتی کیفم درآوردم و در رو باز کردم. , ...ادامه مطلب

  • دختَر یعنی دل بَر

  • نشسته بودم و با گوشیم کار می کردم که صدام کرد: خانم دکتر یه لحظه بیاین! بیمار نمی ذاره واسش بی حسی بزنم.  دختر کوچولوی ناز و تپلی روی یونیت سیار خوابیده بود. من رو که دید گفت: سلام خانم دکتر و ادامه ی گریه هاش رو از سر گرفت. تابوره رو کشیدم سمت چپ و نشستم. به پسر سال پایینی گفتم: کدوم دندونشه؟  -ای (E) بالا سمت چپ.  دخترک لب هاش رو به هم فشار می داد و اجازه نمی داد که نگاه کنم. به نظرم فرصت کافی برای گریه کردن بهش داده بودم. یکم ادای گریه درآوردم: اههه... نوموخوام! عهههههه اههه اههه!  دختر ساکت شد و با تعجب بهم نگاه کرد. گفتم: چیه؟ تو گریه کنی اشکال نداره. من گریه کنم عجیبه؟  خندید. قدم اول.  -منو می شناسی؟ -بله خانوم دکتر! اومدین مدرسمون. به برگه ای که پسر پر کرده بود، نگاه کردم. اسمش یکتا بود: یکتا! تو که اون روز به حرف های من گوش دادی، من گفتم زیبایی یک دختر به چیه؟ یکم فکر کرد و گفت: به لبخندش! -زیبایی لبخند به چیه؟ -به دندونای سفید و خوشگل! ماسک رو روی دهانم کشیدم -خب دختر خوب پس دهانت رو باز کن تا خاله ببینه دندونت رو... آهااان... بازِ بزرگ...   ژل بی حسی رو به لثه اش زدم: اگه گفتی چه طعمیه؟ با شَک گفت: توت فرنگی؟! از بالای سرش سرنگ بی حسی آماده ی تزریق رو از پسر گرفتم. با دست دیگه ام چشم هاش رو پوشوندم: نور توی چشمهای خوشگلته. بذار ببینم... وای زنبوره رو...  سریع تزریق کردم, ...ادامه مطلب

  • این روا نیست که یک ثانیه بیمار شوی...

  • فکر می کردم حالم بد بشه. سخت باشه واسم. تحمل نتونم بکنم؛ ولی تونستم. انقدر قوی بودم این چند روز که خودم هم خوشم اومد! برخلاف سه ماه پیش که توی سفر بودم و وقتی جریان رو فهمیدم؛ شوکه شدم و خیلی سریع اشک های یواشکیم به هق هق تبدیل شدن و همه دوست هام ترس, ...ادامه مطلب

  • کنترل+ آ، شیفت+دلیت

  • میدونی رفیق؟ همیشه اولین قدمم واسه فرار از یک ناراحتی، نادیده گرفتن هر چیزی که مربوطه بهش بوده.  عکس ها، آهنگ ها، فیلم ها، ایمیل ها، چت ها، پست ها سریع پاک میشن. هدیه ها، یادگاری ها از جلوی چشمم دور میشن. اسم ها، کافه ها، خیابان ها، شهرها وارد منطقه ی "اسمش رو نبر" میشن. این جوری ذهنم فریب می خوره و, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها