هرمس- می دونین انگشت اشاره ی دست چپ ( دست غالبم) درد می کنه. یک درد مزمن که موقع فشار آوردن اذیتم می کنه و باعث شده اصلا نتونم دیگه دندون دائمی بکشم و وسط کار بدم بیمار رو به همکارم ( که اصلا ازش خوشم, ...ادامه مطلب
باید بنویسم تا راحت بشه مغزم؛ ولی دلم مطلب نمی نیلوبلاگخواد بنویسم. باید بنویسم که خانوم کاف مسیر صحبت رو جوری پیش برد که به طرز جالبی خودم بفهمم چرا توی این هچل افتادم. اینکه همدردی نکرد. نگفت چکار کن، فقط دلیل پر, ...ادامه مطلب
من از اون دختراییم که به اصرار پدرجانم، کله پاچه خور شدم. البته فقط آبگوشت و زبونش رو دوست دارم. زبونش رو هم بدین صورت که اول غر می زنم تهش رو جدا کنین؛ بعد سریع تکه تکه و لِهش می مطلب کنم نیلوبلاگ و نفس عمیقی می ک, ...ادامه مطلب
یک- زن توی باشگاه دید که وقتی نزدیکم شد، ماسکم رو زدم و ازش فاصله گرفتم ولی باز فاصله رو کم می کرد و بی توجه به اینکه سانس ورزششون شروع شده و من میگم دکتر فلانی رو نمی شناسم، اصرار داشت که حتما می شنا, ...ادامه مطلب
مفهوم طرحواره و تله های زندگی رو اولین بار توی کتب روانکاوی متوجه شدم. تله زندگی میگه که دوران کودکی روی بزرگسالیت کاملا اثر می ذاره و جوری شخصیتت رو شکل می ده که باورت نمیشه. مثلا دلیل اینکه همیشه جذ, ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
نمی دانم کدامش سزاواری بیشتری دارد. اینکه همه ی عمرت با دلی پردرد، اطراف بگردی تا اینکه از فشار آن منفجر شوی یا اینکه اجازه بدهی هر پاراگراف، هر جمله و هر واژه، از دردی که داری از وجودت به بیرون رانده, ...ادامه مطلب
یه دونه انار: یه مسئله ای که اخیرا خیلی به چشمم میاد، حرف گوش کردن بیماران آقا اونم وقتی زیر دستم روی یونیت با دهان باز خوابیدنه؛ بدین صورت: - ببینین پوسیدگی دندونتون عمیقه، خب؟ سرشونو پایین بالا میک, ...ادامه مطلب
دوست خواهرم یکی از عکسای خیلی خوشگل پروفایل خواهرجان رو روی یه شاسی کوچیک چاپ کرده بود و کادوی تولد بهش داده بود. من هم چشمم شدیدا به این عکس بود. هیچی دیگه بالاخره دل رو زدم به دریا و رفتم جلوی روی خ, ...ادامه مطلب
در عین استقلال و بی نیازی و حالِ خوبِ دلم، نیازمندتم. بی خجالت. بی حرف پیش. از تهِ تهِ دلم... و این قشنگ ترین پارادوکس دنیاست برای من! * عنوان خونه به خونه از خانوم هایده, ...ادامه مطلب
یکـ- ایام عید بود و زمان سرریز تهرانی های اصیل به شهر و دیارِ اصلیشون! کلی بیمار مهمان داشتم. دقیقه ی نود که تایم کاریم رو به اتمام بود زنی که به تیپش می خورد اهل این حوالی نباشه، با خواهرش وارد مطب ش, ...ادامه مطلب
هانا- بهتون قبلا گفته بودم که چقدررررر پیش بچه ها محبوبم و دوستم دارن. طوری که مثلا میرم عید دیدنی بعد دقت می کنم بچه ی فامیل کل وقتی که خونه مامان بزرگش هستیم، ساکت نشسته و با اخم نگاهم می کنه؛ کاشف , ...ادامه مطلب
نگاهم به دندون خلفی بیمار بود و دستم تند تند آمالگام از خانوم نون می گرفت و داخل حفره ی تراش خورده می چپوند. صدای موبایل از دوردست اومد. خیلی شبیه گوشی خودم بود. محل ندادم. بار دوم شروع به زنگ خوردن , ...ادامه مطلب
ایچ- زن خیلی خوشرو و لاغر بود! بچه اش رو برای تکمیل پرونده به من ارجاع داده بودن. معاینه کردم و گفتم عکس میخواد. - عه دفترچه اش تو ماشینه. دوید و رفت آورد. عکس رو نوشتم. -خودم هم میخوام باردار شم، م, ...ادامه مطلب
ا- گفته بودم سر و کله زدن با یک عده از پیرمرد پیرزن ها چقدررر سخته؟ اونهایی که بزرگ خانواده ان و همیشه حرف حرف خودشون بوده حتی اگه اشتباه بوده! من تا حالا با کلی ازین افراد محترم برخورد داشتم. مرد مو , ...ادامه مطلب